بررسی هستی شناسی از نظر وینگشتاین

بررسی هستی شناسی از نظر وینگشتاین

مقاله بررسی هستی شناسی از نظر وینگشتاین در 27 صفحه ورد قابل ویرایش

دانلود بررسی هستی شناسی از نظر وینگشتاین

تحقیق بررسی هستی شناسی از نظر وینگشتاین
پروژه بررسی هستی شناسی از نظر وینگشتاین
مقاله بررسی هستی شناسی از نظر وینگشتاین
دانلود تحقیق بررسی هستی شناسی از نظر وینگشتاین
پروژه
پژوهش
مقاله
جزوه
تحقیق
دانلود پروژه
دانلود پژوهش
دانلود مقاله
دانلود جزوه
دانلود تحقیق
دسته بندی علوم انسانی
فرمت فایل doc
حجم فایل 23 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 27

بررسی هستی شناسی از نظر وینگشتاین

 

بر همین اساس ابتدا به هستی شناسی فلسفه وینگنشتاین می‌پردازیم که در آن یک نگرش اتمیتی را، تحت تأثیر راسل ارائه کرده است. اما قبل از آن باید متذکر شویم ک هستی شناسی ویتگنشتاین متضمن یک رشته قضایای تجربی ریست بلکه این قضایا بر خاسته از نگرشهای شهودی اویند که از ساختار و ماهیت زبان استتاج کرده است. این قضایا بیانگر این مطلب هستند که اگر قرار است قضیه یا جمله خبری با معنایی وجود داشته باشد، در آنصورت عالم باید چگونه باشد به عنوان یکی از مهمترین عناصر هستی شناسی فلسفه ویتگنشتاین، این یا ابژه های بسیط هستند که نهای ترین و بسیط ترین مؤلفه های عالم را تشکیل می‌دهند. ویتگنشتاین هیچ نمونه ای از این اعیان را ذکر
نمی‌کند و به جهل خود نسبت به چگونگی و ماهیت آنها اعتراف می‌کند. اما معتقد است که وجود آنها لازم و ضروری است و این ضرورت وجود آنها را از ماهیت زبان و تعیین معنای گزاره ها استنتاج می‌کند به این ترتیب که در تعلیل گزاره ها برای کشف صورت منطقی حقیقی آنها و کشف معنای آنها، تعلیل یابد به پایانی برسد، امکان ندارد که تحلیل تا بی نهایت ادامه یابد. از آنجا که هر تحلیلی به گذاره های بنیادین منتهی می‌شود که مرکب از اسامی‌یا نامهایند، لذا باید چیزهای بسیطی وجود داشته باشد که، این نامها مطابق باشند. حال اگر این اعیان بسیط وجود نداشته باشد در آنصورت این گزاره ها بدون مرجع و در نتیجه بی معنا خواهند بود. از سوی دیگر از آنجایی که معنای همه گذاره ها در نهایت مبتنی بر معنای گذاره های بنیادین است. حال اگر گزاره های بنیادین بدون مرجع و بی معنا باشد و در آنصورت همه گذاره ها بی معنا خواهند بود و هیچ گزاره معنا درای وجود نخواهد داشت اما این نادرست است لذا ایمان باید وجود داشته باشند مهمترین مشخصه  هستی شناسی ویتگنشتاین نگاه اتمیتی او به عالم است، همانطور که این نگاه اتمیمتی را در باب زبان نیز دارد. در واقع سعی و تلاش اصلی ویتگنشتاین این ایت که همه عالم و هم زبان را به عناصر و مؤلفه های بنیادینشان تقلیل دهد و بر اساس نظریه تصویری، تناظر یک به یکی میان عناصر عالم و زبان بر قرار سازد که بر طبق این متناظر، عناصر و مؤلفه های زبان بیانگر و تصویگر عناصر و مؤلفه های عالمند. بر اساس نگرش اتمیتی ویتگنشتاین عالم به مجموعه واقعیتها(فاکتها) یا واقعیتها تقلیل می‌یابد (گزاره ارساله) به جای نظریه اتمیتی  و سنتی در مورد عالم که عالم را مجموعه ای از ابژه می‌داند فاکتها (واقعیتها)، حالتهای امور واقع موجود هستند. (رساله. Z) و حالتهای امور واقع به نوبه خود ترکیبهایی از ابژه ها هستند این ابژه مابسقرین عنصر را تشکیل دهنده عالم می‌باشند ک به روشهای گوناگون و معینی با یکدیگر ترکیب می‌شوند و حالتهای امور واقع را ایجاد می‌کنند اما ترکیب آنها با یکدیگر بر طبق خصوصیات منطقی و ذاتی شان صورت می‌گیرد و به واسطه خصوصیات منطقی و ذاتی است که امکانات و احتمالات ترکیب با ابژه های دیگر تعیین می‌شود

ویتگنشتاین توضیح این نگرش امنیتی را در ابتدای رساله آورده است که بر طبق آن، عالم را «مجموعه تمام چیزهایی که واقعیت دارد» (گذاره ارساله) تعریف می‌کند و در توضیح این گزاره می‌گوید: «جهان مجموعه واقعیتها است و نه مجموعه ی چیزها.» (رساله منطقی - 1/1) در اینجا تطابق ساختار زبان و ساختار عالم کاملا هویدا است زیرا همانطور که ویتگنشتاین جهان را مجموعه واقعیتها می‌داند و نه مجموعة چیزها، زیان را نیز مجموعه گزاره ها می‌داند و در نظریه زبانشناختی خود واحد بنیادی معنا را جمله می‌داند نه واژه، «واقعیت از واقعیت امر تشکیل شده است و انباشته از «چیزها» نیست یعنی جهان فراهم آمده از چیزهای پراکنده و بی ربط و جداگانه نیست بلکه مجموعه اشیای به هم مرتبط است بنابراین به جای جستجو از مدلول اسامی‌باید به نسبت میان آنها توجه کنیم و از سازگاری و ناسازگاری قضایای به وی در بر دارنده این سنتها با عالم خارج سخن بگوئیم.»

بنا به گفته وی علت آنکه  عالم را مجموعه واقعیتها می‌داند، این است که در این کل واقعیتها نیز که هر آنچه را که مورد است، مشخص می‌کنند، و نیر هر آنچه را که مورد نیست ها وارد، ونیز یکی از مفسران رساله منطقی مختلفی در کتبابش با عنوان در آمدی بر رساله درباره علت اینکه ویتگنشتاین عالم را مجموعه امور واقع می‌داند، نه مجموعه اشیاء می‌گوید:« اگر بگوییم عالم مجموعه ای از اشیاء است، نحوه تألیف وجود شکل اشیاء را سکوت گذاشته ایم. اشیاء فقط به صورت عناصر مقدمه امور واقع وجود دارند.. به همین دلیل است که عالم نه فقط از اشیاء تشکیل شده است و به اعتباری نه فقط مجموعه ای از امور واقع است بلکه عبارتست از امور واقع منطقی.» همانطور که ملاحظه کردیم، ویتگنشتاین در تعریف عالم میان «امر واقع « و «شی» یا ابژه قائل می‌شود. اما باید بگوییم که هر چند او میان آنها تمایز قائل می‌شود و امر واقع را بین شی نمی‌داند با این حال ارتباطی میان آنها بر قرار است. برای فهم بهتر این امر باید آنچه که ویتگنشتاین از این دو واژه در نظر دارد توجه کرد. منظور ویتگنشتاین از«شیء» هما اشیاء عادی و فیزیکی که موضوع تجربه روزمره هستند. از قبیل میز، سنگ، تخته و .... نیست زیرا طبق نظر ویتگنشتاین «شیء یا عین» که جزء متناظر آنها و زیان همان اسامی‌یا نامها هستند، بسیط می‌باشند مرکب از اعیان دیگر نیستند و برای درک معنای آدم آنها نیازی به اسامی‌ساده تری نیست و اسامی‌این اعیان بسیط را می‌توان بی واسطه دریافت، در حالی که اشیاء و اعیان فیزیکی پیرامون ما که موضوع توبه روز مره ما هستند، از نظر ویتگنشتاین مرکب هستند و اسامی‌آنها را می‌توان با اسامی‌ساده تری توصیف و تحلیل کرد و معنایشان را به این اسامی‌ساده باز گرداند. ویتگنشتاین معتقد است که این اشیاء بسیط را نمی‌توان توصیف کرد، تنها شیوه ای که می‌توانیم زبان را برای مکاتب از آنها استعمال کنیم نامیدن آنها ست علت اینکه نمی‌توانیم آنها را توصیف کنیم این است که اگر بخواهی آنها را وصف کنیم، باید به مولفه هایشان یا اسامی‌خاص دیگر تحلیل کنیم، اما این امکانپذیر نیست زیرا آنها بسیط هستند و مرکب نمی‌باشند در زبان نیز عنصری زیانی متناظر  با ابژه ها که همان اسمها یا نامها هستند، نیز بدین گونه اند. این عنصر ابتدای زیان تعریف ناپذیر است و این تعریف ناپذیری آن نشان می‌دهد که این عنصر صرفاً به واسطه ی ارتباطش با چیزی که معرف و بیانگر آن است معنا دارد و در کسب معنا نیازی به اسامی‌دیگر ندارد.

از سوی دیگر، این اعیان بسیط هیچگونه خصومت و ویژگی ندارند که بر اساس آنها، بتوان آنها را وصف کرد. زیرا اگر خصوصیتی داشتند در آنصورت نمی‌توانستند بسیط باشند و از آنجایی که هیچگونه خصومتی ندارند لذا تفسیری در آنها نسبت به این خصوصیات صورت نمی‌گیرد حتی نمی‌توان فرض کرد که این ابژه از مزبور به عدم تغییر می‌کند زیرا وجود ابژه از قبل در کاربرد نام متناظر با آن فرض می‌شود بر اساس همین بساطت و عدم تکرب ابژه از خصوصیات است که یکی از مفسران اندیشه های ویتگنشتاین، دانالدهاوسون می‌گوید:« ظاهراً هر ارزشی از شیء همان است.که ارسطو از جوهر نقتیس اراده می‌کرد، جوهر بر اساس این نظر، ضرورتی منطقی، جوهر یک چیزی همان است که همه ی اوصاف آن چیزی عارض آن اند. هر آنچه درباره «X » بتوان گفت...... منطقاً متمایز است از «  X فی نفسه» یعنی همان ناشناخته و جوهری بود در عالم واقع، که ما به ازاء اسم « X» در زبان است. ویتگنشتاین در مورد «بساطت ایمان» دقت بسیار زیادی داشت و حتی از راسل دقیقتر بود، به نظر او « به اعتباری می‌توان گفت ابژه ها بدون رنگ هستند»( رساله ( 0232/2) اما راسل جملاتی همچون « این سفید است» را قضیه ای بنیادین می‌داند ک متضمن یک فاکت بسیط است، ویتگنشتاین این نظیریه ی راسل را نمی‌پذیرید و معقتد است رنگها نمی‌توانند بسیط باشند زیرا بر اساس نظر وی، فاکتهای اتمی‌که مرکب از اعیان بسیط هستند« منتقل از یکدیگر هستند، و از بوریابنور یکی وضعیت امر نمی‌توان بوریانبور وضعیت امر دیگری را استنتاج کرد.» (رسالاه 2-061/2 ) اما این شرط در مورد رنگها تحقق نمی‌یابد زیرا از گزاره ی « این سفید است» می‌توان گزاره ی « این قرمز نیست» را استنتاج کرد ( رساله 3571/6 ) و این نشان می‌دهد که رنگها بسیط نیستند و قضایایی که در مورد آنهاست نیز به طور کامل هنوز تحلیل نشده اند. خود ویتگنشتاین هیچ نمونه ای را از این اعیان بسیط و همچنین گزاره های ابتدایی که مرکب از اسامی‌متناظر با این ایمان  بسیط است. ارائه نمی‌کند و در زمان نگارش عقیده داشت که هر چند در وجود این اعیان شکی نیست اما نمی‌توان ماهیت و چگونگی آنها را فهمید همانطور که قبلاً گفتیم وجود آنها را بطور پیشینی نه تجربی از ماهیت زبان و تعیین معنای گزاره ها استنتاج می‌کند« تعیین» ؟؟ این امر است که «ایمان و واقعیت نیز در این سطح اسامی‌] قسمت میان ای ساده و اعیان بسیط [ قرار می‌گیرد.»

اما هر چند ویتگنشتاین معتقد است که نمی‌توان درباره چگونگی اعیان بسیط سخن گفت، اما این اعیان بسیط و ثابت را جوهر عالم می‌داند( رساله 021/2 که از ترکیب این عناصر ثابت، صور خارجی متغییر، یعنی حالات و اوضاع امور پدپد می‌آیند« احتمال دارد که ویتگنشتاین این امور را به عنوان یک شرط ضروری وجود بقایا و اوضاع و حالات اشیاء که قضایا با آنها صادق و کاذب می‌شوند، درک و استنباط کرده باشد با این «امور» است که ثبات تفدیین می‌شود، ثباتی ک اگر نبود نمی‌توانستیم هیچ چیز درباره ی عالم بگوئیم.»

رد روش تجزیه و تحلیل

بارد نظریه جوهر گرایانه، نه تنها اولیه  ویتگنشتاین دربارة زبان مورد تحول و دگرگونی قرار گرفت بلکه روش مورد نظر رساله، ضعیف، روش تجزیه و تحلیل نیز مورد حمله قرار گرفت زیرا « آن نوع تجزیه و تحلیل همیشه در پی ارائه ی تعریف است. اما فرض این که همیشه معنا را می‌توان در تعریف گنجاند. مرتکب شدن یکی از آنه دو خطاست که او در جوهر گرایی تشخیص داد. چون فرض بر این است که اشیایی که کلمه ای بر آنها دلالت می‌کند، دارای عامل مشترکی هستند نه این که، مانند چهره های اعضای یک خانواده به هم شبیه باشند. برای سنجیدن اثر این حرکت دوم ضد جوهر گرایی کافی است ببینیم تا چه حد تبین اختلاف ها و شباهت های میان چیزهایی که مردم می‌گویند با تعمیم این تبین به تعریف ها و هم ارزی های منطقی از دست می‌رود مثلاً اختلافی وجود دارد بنی همانستی در حوزه اعیان با همانستی در حوزة احساس. ام این معیارها طبیعتاً در تعریفات «احساس» و «عین مادی» ملحوظ نیستند.» یکی از مفسرین ویتگنشتاین معتقد است از آنجا که ویتگنشتاین در بندهایی از پژوهشها (بند 90 و91 ) می‌گوید که گاهی  سود فهم ها را «می‌توان به وسیلة جایگزین کردن یک صورت بیان به جای صورت دیگر، برطرف کرد. این را می‌توان« تحلیل صور بیا نمان خواند» ( بند 90) بنابراین تحلیل در برخی از موارد مفید است اما آنچه که ویتگنشتاین آن را مورد نقد قرار می‌دهد«صور بیشتر تحلیل شدة» یک بیان را می‌توان بیشتر و بیشتر تحلیل کرد تا جایی که ما به یک « تحلیل نهایی» برسیم که بیان در آن کاملاً روشن گردیده و همة ابهامها زدوده می‌شوند.» در واقع می‌توان گفت که تحلیل مورد نقد، تحلیلی است که در نهایت به یک حالت دقیق بدون کامل خواهد رسید که بر اساس آن معنای هر گزاره را می‌توان گزاره های مرکبی که امور واقع مرکب را توصیف می‌کنند به بسیط ترین فاکتها را توصیف می‌کنند. در ضمن روند تحلیل نه تنها در مورد جملات و روشن تر کردن معنای آنها همواره کار ساز نیست، بلکه در مورد واژه ها و مفاهیم مرکب نیز این گونه است زیرا همواره این گونه نیست که بتوان در مورد مفاهمی‌و واژه های مرکب، تحلیلی را بر حسب واژه ها و مفاهیم بسیط تری اجرا کرد زیرا به عنوان مثال مجموعه هیی از قبیل «معنی» «تفکر» گزاره ، عدد، بازی و .... را نام برد که چون صریحاً بسایط را نامگذاری نمی‌کنند لذا باید آنها را لاز جمله امور مرکب به شمار آورد. اما درست نیست که چنین محمولهایی باید تحلیلی بر حسب محمولهای بسیط تری داشته باشند. خود ویتگنشتاین پس از بازگشت مجددش به فلسفه اعتراف می‌کند که عقیده اولیه ی وی در باب  روش تحلیل و امکان تحلیل کامل هر گزاره به گزاره های بنیادین عقیده نادرست بود و در گفتگویی با شلیک و وایزخان(1931) به این نکته اعتراف می‌کند« (من تشخیص دادم که ما نمی‌توانیم دربارة صودر گزاره های بنیادین، فرضهای پیشینی بسازیم، ولی با وجود اینکه فکر می‌کردن که ارائه ی فهرستی از گزاره های بنیادین زمانی ممکن خواهد بود. تنها در سالهای اخیر است که خود را از این اشتباه رهانیده ام..» ویتگنشتاین در کتاب پژوهشهای فلسفی در بندهای مختلفی ناکارایی روشن تحلیل در همة موارد را با مثال توضیح می‌دهد از نظر او نه تنها روش تحلیل در مورد همه گزاره ها برای تعیین معنای آن گزاره ها کاربرد ندارد بلکه چه بسا تحلیل یک گزاره به گزاره های بسیط تر با عص صعب فهم معنای آن گزاره می‌شود. (بند 6  پژوهشها) او مثال
« جا روی من آن گوشه است» را ذکر می‌کند و صریحاً اعلام می‌کند که این عقیده که جمله تحلیل شده یک گزاره شکل بنیادین آن گزاره است و فقط همان نشان می‌دهد منظور همان نشان می‌دهد منظور از گزاره اول چیست، یک عقیده نادرست است. ( بند 63 پژوهشها) علاوه بر این می‌گوید نه تنها همواره تحلیل معنا را روشن نمی‌سازد بلکه حتی گاهی اوقات معنا را از بین می‌برد مثلاً یک پرچم را در نظر بگیرید. به عنوان مثال پرچم کشور خودمان  سه رنگ است. ترتیب این رنگها برای خود خصلت کاملاً ویژه ای دارد. حال اگر بخواهیم آن را به اجزاء و عناصر آن تحلیل کنیم، خصلت و معنای ویژه خود را از دست می‌دهد و یا ویتگنشتاین در همان بند 94  مثال بازی ای را که قبلاً خصوصیت آن را گفته بود، ذکر می‌کند و معتقد است که اگر بخواهیم آن را تحلیل کنیم دیگر آن بازی نخواهد بود بلکه در صورت تحلیل، یک بازی زبانی دیگری خواهد بود هر چند که با باریی اول مربوط باشد.

دانلود بررسی هستی شناسی از نظر وینگشتاین

بررسی نظرات مختلف دربارة انسان شناسی

بررسی نظرات مختلف دربارة انسان شناسی

مقاله بررسی نظرات مختلف دربارة انسان شناسی در 49 صفحه ورد قابل ویرایش

دانلود بررسی نظرات مختلف دربارة انسان شناسی

تحقیق بررسی نظرات مختلف دربارة انسان شناسی 
پروژه بررسی نظرات مختلف دربارة انسان شناسی 
مقاله بررسی نظرات مختلف دربارة انسان شناسی 
دانلود تحقیق بررسی نظرات مختلف دربارة انسان شناسی
پروژه
پژوهش
مقاله
جزوه
تحقیق
دانلود پروژه
دانلود پژوهش
دانلود مقاله
دانلود جزوه
دانلود تحقیق
دسته بندی علوم انسانی
فرمت فایل doc
حجم فایل 39 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 49

بررسی نظرات مختلف دربارة انسان شناسی



واژه شناسی

درباره واژه نفس آمده است.

نفس (بر وزن فلس) در اصل به معنی ذات است. طبرسی ذیل “و ما یخدعون الا انفسهم” بقره : 9 فرموده : نفس سه معنی دارد یکی بمعنی روح ، دیگری به معنی تاکید مثل “جائنی زید نفسه” سوم بمعنی ذات و اصل همان است.

نفس در قرآن مجید نیز به چند معنی به کار رفته است .

1)     روح مثل “الله یتوفی النفس الا نفس حین موتها” خدا ارواج را در حین موت از ابدان می‌گیرد و روحی را که بدنش نمرده در وقت خواب قبض می‌کند ، آنگاه روحی را که در خواب گرفته نگاه می‌دارد. اگر مرگ را بر صاحب آن نوشته باشند و دیگری را تا وقتی معین به بدن می‌فرستد.

2)     ذات و شخص . مثل “واتقو یوما لا تجزی نفس عن نفس شیئا” بقره : 48 بترسید از روزیکه کسی از کسی کفایت نمیکند.

3)     در آیاتی نظیر “و ما ابری نفسی ان النفس لاماره بالسوء الا ما رحم ربی” یوسف : 53 . “و نفس و ما سواها . فالهمها فجورها و تقویها” شمس: 7و8 . میشود منظور تمایلات نفسانی و خواهشهای وجود انسان و غرائز او باشد که با اختیاری که داده شده میتواند آنها را در مسیر حق یا باطل قرار دهد.

4)     قلوب و باطن . در آیاتی نظیر “واذکر ربک فی نفسک تضرعا وخیفه” اعراف : 205. و تخفی فی نفسک مالله مبدیه احزاب : 37 .  مراد از نفس و نفوس در این آیات باید قلوب و باطن انسانها باشد.

5)     نفس به معنی بشر اولی در آیاتی مانند “یا ایها الناس اتقوا ربکم الذی خلقکم من نفس واحده و خلق منها زوجها و بث منهما رجالا کثیرا و نساء” سوره نساء : آیه 98 : انعام – 189 : اعراف


واژه الله

الله : ] ال لا[ (اخ) خدای سزای پرستش (مهذب الاسماء) (ترجمان علامه تهذیب عادل) . علم است برای ذات واجب الوجود. (متن الفه) نام خداوندی تبارک و تعالی ، اصل این کلمه الاه (= اله) بود. علم است که به معبود حق دلالت دارد. چنانچه جامع معانی همه اسماء الحسنی می‌باشد ، نامی ازنام‌های خدا . لفظ جلاله. 1

باید دانست که در این کلمه صفت بخصوص از صفات حق تعالی منظور نیست و آن فقط علم ذات باری تعالی است ، ولی التزاما بجمیع صفات خدا دلالت می‌کند و شاید از این جهت گفته‌اند : الله نام ذات واجب الوجودی که جامع تمام صفات کمال است و این لفظ مبارک مجموعا دو هزار و هفتصد و دو بار در قرآن مجید آمده است و پنج بار “اللهم ” و بقیه “الله” (المعجم المفرس) وجود حق تعالی و توحید قرآن تعریف نکرده است و نشان نداده است. 2


واژه عدّو

عدو : دشمن که در قلب به انسان عداوت دارد و در ظاهر مطابق آن رفتار می‌کند “ان الکافرین کانوا لکم عدوا مبینا” نساء : 101 .

ان الشیطان للانسان عدو مبین) یوسف : 5

به قول راغب دشمن 2 جور است یکی آنکه بشخص عداوت دارد و بقصد دشمنی است مثل : “فان کان من قوم عدو لکم” نساء : 92

دیگری آن که به قصد عداوت نیست بلکه وی حالتی دارد که شخص از آن متاذی می‌شود چنانکه از کار دشمن ، مثل “فانهم عدو لی الا رب العالمین”

بعضی موارد از عداوت دشمنی ظاهر و از بعضا عداوت و کینه قلبی است گرچه عداوت بمعنی تجاوز قلبی است در اقرب موارد گفته : عداوت به معنی خصومت و دوری است بقولی آن اخص از بغضاء است که هر عدو مبغض است و گاهی آنکه دشمن نیست مبغض است.3

در آیه “و لا تعاونوا علی الاثم والعدوان” مائده 20 : عدوان چنانچه از راغب نقل شده است و در المنار ذیل آیه فوق گفته عدم رعایت عدالت در رفتار و معامله با دیگران لذا بهتر است آن را ظلم معنی کرد یعنی در گناه ظلم همدیگر را یاری نکنید.


خودشناسی و اصطلاحات آن

اصطلاحاتی که برای شناخت خود باید مورد توجه قرار گیرد عبارتند از:

1-حیات : عالی ترین محصولی که کارگاه طبیعت تولید می‌کند ، این پدیده با قطع نظر از ماهیت شگفت انگیزی که دارد ، دارای مختصات عمومی و روشنی است که آن را از سایر اجزاء عالم طبیعت مشخص می‌نماید. مانند احساس ، لذت و الم ، آماده نمودن محیط برای زیست تولید نسل ، مقاومت در مقابل عوامل مزاحم و .. همه جانداران در این پدیده مشترک می‌باشند.

2-جان : مانند خمیر مایه حیات برای جانداران است ، یا حیات در چهره احساس ملایم و ناملایم جان نامیده می‌شود.

3-خود : عامل مدیریت حیات است که تنظیم روابط حیات را با محیط طبیعی و با سایر موجودات پیرامون خود بعهده می‌گیرد.

4-من : از آنهنگام که خود مورد آگاهی قرار می‌گیرد و می‌تواند از “جز خود” تفکیک شود. من و خود باعتبار ابعاد و کیفیات مختلف ، با توصیفات گوناگونی متنوع میگردد ، مانند من اجتماعی ، من برتر ، من طبیعی ، من ایده آل، من مجازی و من حقیقی …

5-روان : اصطلاحی است برای آن حقیقت واحد درونی که دارای فعالیت‌ها و خواص و نمودهای مخصوص می‌باشد که در علوم گوناگون روانی مورد بحث و تحقیق قرار می‌گیرند.

بنظر می‌رسد که تفاوت چهره من و روان در وضع پویایی روان است که عبارت است از تحرک دائمی و دگرگونی مستمر که در من حکمفرما است. اگر اولین استعمال کنندگان این اصطلاح باین معنای پویایی من توجه داشته و آن را روان اصطلاح کرده‌اند ، توجهی فوق العاده با ارزش داشته‌اند. جلال الدین مولوی در توضیح اندیشه و امعان که بمعنای دقت در تفکر است ، چنین می‌گوید:

چیست امعان ؟ چشمه را کردن روان    چون ز تن وارست گویندش روان

6-روح : جنبه عالی روان که وابستگی آن را به جهان مافوق طبیعت محسوس نشان می‌دهد ، روح نامیده می‌شود. البته دو اصطلاح روح و روان گاهی بطور مترادف بجای یکدیگر هم بکار برده می‌شوند.

7-ذات : اصطلاحی است دارای معنای عمومی که در مقابل جهان عینی بکار می‌رود و اغلب مترادف با ماهیت است.


لوازم ایمان ، عمل صالح است.

والذین آمنوا و عملوا الصالحات اولئک اصحاب الجنه هم فیها خالدون

کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند ، اهل بهشت هستند و برای همیشه در آنجا به سر خواهند برد.

انسان مومن باید دست به هر کار و فعلی که می‌زند از انگیزه الهی برخوردار باشد ، یعنی عمل خود را به قصد قرب به خدا انجام دهد.

“گفتار نیک و پندار نیک” : نه تنها اعمال و افعال انسان مومن باید حساب شده و دقیق باشد ، بلکه گفتار و پندار او نیز باید درست و صحیح باشد. انسان مومن نباید سخن لغو و بیهوده بر زبان جاری سازد ، هم چنان که نباید شهادت ناحق و دروغ بدهد. قرآن کریم به هنگام برشمردن صفات “عبادالرحمان” در مورد آنها چنین می‌گوید :

والذین لا یشهدون الزور اذا مروا باللغو مروا کراما

(عبادالرحمن) کسانی هستند که شهادت ناحق و دروغ ندهند چون بر امور ناپسندی بگذرند با بزرگواری گذر کنند. (فرقان 72)

انسان نمونه قرآن فردی است که از میان آراء و نظرات مختلف نیکوترین آنها را انتخاب می‌کند. به بیان دیگر او حتی به اقوال مخالفان خود نیز با بزرگواری گوش فرا داده و سخنی را که حق است می‌پذیرد.

فبشر عباد الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه

بشارت ده بی‌کسانی که وقتی کلامی را می‌شنوند بهترین و نیکوترین آن را انتخاب می‌کنند. (زمر 19)

“راستی” و صداقت نیز از برجسته ترین صفات و کمالات انسان مومن است. چنین انسانی هیچ گاه سخن دروغ و سخن زشت را بر زبان خود جاری نمی‌سازد، حتی اگر با جاهلان و فرومایگان نیز برخوردی داشته باشد با زبان خوش پاسخ آنها را می‌دهد.

و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما

(عباد الرحمان) کسانی هستند که هرگاه مردم جاهل آنان را خطاب کنند با سخن ملایم پاسخ دهند (فرقان 6)

“مردم گرایی” : انسان نمونه قرآن انسانی اجتماعی و مردم گراست. او حق ندارد که دور از جامعه در گوشه عزلت به سر برده و احساس هیچ گونه تعهد و مسئولیتی نکند. انسان مومن باید به دردها و گرفتاریهای افراد جامعه خود اندیشیده و راه درمانی برای آن پیدا کند ، چرا که از نظر قرآن کریم افراد مومن در حکم یک پیکر بوده و میان آنها رابطه برادری برقرار است.


عنوان : خداشناسی در کلام حضرت علی (ع)

در کتاب نهج البلاغه با استناد به کلام امیر مومنان علی (ع) واقعیات و حقایق با اهمیتی در رابطه با موضوعات خدا و انسان مورد بحث قرار گرفته که در 4 بخش کلی آن اشاره می‌گردد.


بخش اول :

بیان مختصات مقام شامخ خداوندی است که در حقیقت بازگو کننده اوصاف جمال و جلال آن ذات اقدس است. که بدون آنها ، خدایی مطرح نیست و راه شناخت این مختصات ، توجه همه جانبه به مفهوم کامل مطلق است که ضروری ترین صفت اوست ، مانند :

الحمدالله الذی علابحوله و دنا بطوله مانح کل غنیمه و فضل و کاشف کل عظیمه و ازل.15

سپاس مرخدای راست که به قدرت و سلطه ربوبیش بالاتر از همه جهان هستی است و با احساس و عنایت پروردگاریش به همه موجودات نزدیک است. اوست بخشنده هر سود و فضل ، و برطرف کننده هر حادثه بزرگ و تنگنای سخت.

الاول الذی لم یکن له قبل فیکون شی قبله و الاخر الذی لیس له بعد فیکون شی بعده.16

خدا آن ذات اول است که برای او هیچ قبلی نبوده است تا پیش از ذات اقدس او چیزی وجود داشته باشد ، و آن آخر است که برای او بعدی وجود ندارد تا چیزی بعد از او وجود داشته باشد (یعنی آن ذات واجب مافوق هر ابتدا و انتهاست که تصور شود.)

الحمدالله  المتجلی لخلقه بخلقه و الظاهر لقلوبهم بجحته .17

سپاس مر خدای را که به وسیله خلقتی که فرموده ، به مخلوقاتش تجلی نموده و با حجت درونی در دلهای آنان آشکار است.

همچنین است در جملات دیگر از نهج البلاغه که علم مطلق و قدرت مطلقه خداوندی را با بیانات روشن توصیف می‌کند و چنانکه می‌‌دانیم ، این توصیفات از قبیل تعریفات منطقی معمولی نیست که منظور از آنها ، توضیحی درباره ذات خداوندی باشد ، زیرا هم از نظر عقلی و هم با نظر به جملات نهج البلاغه که در موارد متعدد آمده است ، ذات اقدس الهی قابل شناخت نیست. بلکه رابطه انسانهای رشد یافته با خدا همان طور که امیرالمومنین علیه السلام فرموده است، تجلی اوست در دلهای شایسته با نیروی ایمان. از آن جمله :

و لا تقدر عظمته الله سبحانه علی قدر عقلک فتکون من الهالکین هو القادر الذی اذا ارتمت الاوهام لتدرک منقطع قدرته و حاول الفکر المبرا من خطرات الوساوس ان یقع علیه فی عمیقات غیوب ملکوته و تولهت القلوب الیه لتجری فی کیفیه صفاته و غمضت مداخل العقول فی حیث لا تبلغه الصفات لتنال علم ذاته ردعها و هی تجوب مهاوی سدف الغیوب متخلصه الیه سبحانه فرجعت اذ جبهت معترفه بانه لا ینال بجور الاعتساف کنه معرفته .18

عظمت خداوندی را به اندازه عقل خود اندازه گیری مکن ، زیرا از هلاک شوندگان خواهی گشت. خداوند آن توانای مطلق است که هرگاه اوهام انسانی بخواهد نهایت قدرت او را درک کند و فکر تجرید شده و خالص از جریانات وسوسه‌ها بخواهد در اعماق غیوب ملکوت الهی ذات او را دریابد و دلها با اشتیاق برای دریافت کیفیت صفات او به فعالیت بیفتند و عقول انسانی با دقیق ترین راهها با نفوذ بسیار ظریف و دقیق بخواهند برای شناخت ذات او به مقامی که اوصاف توانایی رسیدن به آن را ندارد ، وارد شوند ، آن عقول را بر می‌گرداند در حالی که در مهلکه‌های تاریکیهای غیوب سرگردانند. این عقول که برای شناخت ذات خداوندی حرکت کرده بودند ، در حالی که دست رد به پیشانی آنها زده شده است ، برمی‌گردند و اعتراف می‌کنند که با تعدی تکلف آمیز نمی‌توان به کنه معرفت او نایل گشت.


فهرست

 

عنوان                                                                            صفحه

چکیده .............................................................................................................................................

مقدمه ..............................................................................................................................................

واژه شناسی ...................................................................................................................................

خودشناسی و اصطلاحات آن ...................................................................................................

تفسیر از خود بیگانگی و انواع آن ............................................................................................

آشنا ساختن انسان با خویشتن ................................................................................................

اهمیت خودشناسی در قرآن کریم .........................................................................................

انسان و شناخت های کاذب و فریبنده ..................................................................................

انسان و خداشناسی .....................................................................................................................

ارزش و مقام انسان ......................................................................................................................

ویژگی‌های انسان کامل در قرآن ..............................................................................................

خداشناسی در کلام حضرت علی (ع).....................................................................................

نگاهی به سیمای انسان کامل و ویژگیهای او از دیدگاه نهج البلاغه .............................

انسان و دشمن شناسی ..............................................................................................................

دشمن داخلی ................................................................................................................................

ناکثین و شیوه حضرت علی (ع) در برخورد با آنان ............................................................

سیمای ناکثین ..............................................................................................................................

نتیجه گیری ...................................................................................................................................

پی نوشتها .......................................................................................................................................

فهرست منابع ................................................................................................................................

 

دانلود بررسی نظرات مختلف دربارة انسان شناسی

بررسی بررسی نقش مدرسه در رشد

بررسی بررسی نقش مدرسه در رشد

مقاله بررسی بررسی نقش مدرسه در رشد در 26 صفحه ورد قابل ویرایش

دانلود بررسی بررسی نقش مدرسه در رشد

تحقیق بررسی بررسی نقش مدرسه در رشد
پروژه بررسی بررسی نقش مدرسه در رشد
مقاله بررسی بررسی نقش مدرسه در رشد
دانلود تحقیق بررسی بررسی نقش مدرسه در رشد
پروژه
پژوهش
مقاله
جزوه
تحقیق
دانلود پروژه
دانلود پژوهش
دانلود مقاله
دانلود جزوه
دانلود تحقیق
دسته بندی علوم انسانی
فرمت فایل doc
حجم فایل 23 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 26

بررسی بررسی نقش مدرسه در رشد

 

بعد از خانواده، عامل بسیار مؤثر در رشد و تکامل کودک، به ویژه در جامعه های کنونی آموزشگاه است. امروزه بیش از هر زمان دیگر، آموزشگاه در زندگی فرد تأثیر دارد، زیرا بیشتر مردم چند سالی از عمر خود را در آموزشگاه گاهی در دانشگاه می گذرانند به طوری که می توان گفت تقریباً 4/3 زنگی انسان در عصر حاضر در آموزشگاه سپری می‌شود. بهترین گواه اهمیت تأثیر آموزشگاه در رشد و تکامل کودک، این است که او آنچه را در مدرسه یاد می گیرد در زندگی به کار می برد.

هر کودک برای اینکه میان خود و دیگران بستگی فکری برقرار کند ناچار است لااقل خواندن و نوشتن را یاد بگیرد و در هر قدمی از زندگی از آنها استفاده کند. البته، نباید تصور کرد که یادگیری به آموزشگاه محدود است بلکه در تمام عمر ادامه دارد و آنچه را که شخص یاد می گیرد جزئی از توانایی او را برای سازگاری با محیط تشکیل می دهد زیرا اساس و پایه زندگی بر استعداد و یادگیری مبتنی است.

دانش آموزان در دوران تحصیل به خصوص در دوره دبستان و نیمه اول دبیرستان در حال رشد می باشند و مرتباً تغییراتی در آنها ایجاد می گردد. این تغییرات چون نیازهایی را به دنبال می آورد، تربیت و آموزش خاصی را ایجاب می کند. آشنایی به اصول رشد و نیازهای دانش آموزان در سنین مختلف مسؤلان آموزشی را در شناسایی کودکان و فهم و درک آنها کمک می کند و موجب می شود که در طرح ریزی برنامه های آموزشی و تربیتی نیازهای آنها را مورد نظر داشته باشند و دامنه انتظارات و توقعات خود را از کودک و نوجوان متناسب با سن و موقعیت او را محدود سازند، زیرا امر یادگیری به میزان آمادگی ناشی از اثر بلوغ بستگی دارد.

اینک بعضی از راه های تأثیر و نفوذ آموزشگاه در رشد و تکامل کودک را به اختصار مورد بحث قرار می دهیم.

رشد بدنی

روانشناسی جدید، رفتارها و فعالیت های فرد را به صورت ترکیبی، کلی، و بدون تقسیم آنها به نفسانیات و بدنیات، مورد مطالعه قرار می دهد. به همین سبب، آموزش و پرورش جدید که مبتنی بر اصول روانشناسی جدید است توجه به بدن کودکان را از مهمترین و اساسی ترین وظایف معلم و مربی می داند. برخلاف سابق که جز انباشتن ذهن کودکان ا معلومات گوناگون و متعدد به خاطر پرورش عقل و روان آنها، هدفی وجود نداشت. روانشناسی کودک به ما ثابت می کند که هرگز نباید از رشد بدنی انسان غافل شد، زیرا چگونگی رشد و نمو بدن، تأثیر زیادی در چگونگی رشد و نمو عقلی و شخصیت دارد.

همچنین، تجارب روانشناسی، درستی مثل معروف «عقل سالم در بدن سالم است» را کاملاً ثابت می کند و منظور از بدن سالم، بدنی است که تمام اعضای آن وظایف خود را بهتر و به موقع انجام دهند. وظیفه معلم و مربی است که رفتار کودک را از هر دو جنبه «بدنی و عقلی» پرورش دهد وگرنه یکی را بیش از اندازه مورد توجه قرار داده از دیگری غافل نگردد و به این اصل معتقد باشد که انسان وقتی منطقی فکر می کند و در حل مشکلات زندگی موفق می شود که بدن سالم داشته باشد وگرنه از شخص علیل و مریض هرگز نمی توان فکر درست انتظار داشت. لابار (La Barre) زیست شناس معروف می گوید: «طبیعت بشری» شخص از نوع بدنی که او دارد سرچشمه می گیرد، از این رو هر کس که با اشخاص مخصوصاً کودکان و نوجوانان کار می کند، باید نمو و تغییرات بدن انسان را بداند. بهترین فرصت برای پرورش بدنی کودکان، ساعت های ورزش است که از نظر تعلیم و تربیت به اندازه مواد درسی دیگر ارزش دارد و از اتلاف بیهوده آن ساعت ها باید جداً خودداری شود.

ولی باید دانست ورزش که در برنامه تحصیلی به عنوان وسیله پرورش تن، منظور شده است هدف اصلی، همان پرورش عقل و شخصیت کودک است. به سخن دیگر، ورزش وقتی مفید خواهد بود که به پرورش عقلی و بهداشت تن و روان کمک کند. در اینکه منظور از رشد بدنی چیست نظریات گوناگونی اظهار شده اند، بعضی آن را تغییرات کمی بدن و گروهی تغییرات کیفی و برخی ترکیب همه این خصایص دانسته اند و با مطالعه آنها می توان رشد بدنی را چنین تعریف کرد:

مجموعه تغییرات تشریحی و فیزیولوژیک است که در زندگی پیش از تولد و نزدیکی پیری رخ می دهند.

رشد حرکتی و عضلانی:

رشد و تکامل کودک از لحاظ حرکت یعنی رشد، نیرو، سرعت و دقت او را در به کار بردن بازوها و ساق ها و عضلات دیگر، اهمیت خاصی در رشد عمومی او دارد. از طرف دیگر، رشد حرکتی کودک با رشد عقلی او بستگی کاملی دارد. بدین معنی که فعالیت‌های حرکتی کودک در بیشتر رفتارهای عقلی و هوشی او کاملاً مؤثرند زیرا با چشم و دست خود، دنیای محیطش را کشف و بررسی می کند. رفتار حرکتی کودک سبب می شود که با دیگران روابط اجتماعی برقرار کند و روش های همکاری را یاد بگیرد.

حرکت های کودک را می توان به دو دسته تقسیم کرد:

دسته اول: آنهایی هستند که به عضلات بزرگ بدن مربوطند و این حرکات در مراحل اولیه بدون نظم و ارتباط میان آنها انجام می گیرد یعنی یک عده حرکاتی هستند که هیچگونه تعادل و سازگاری حرکتی در آنها مشاهده نمی شود. کودک به تدریج می تواند بر این حرکات تسلط یافته، آنها را کنترل کند و این امر به نضج و تمرین او بستگی دارد. از این رو، باید مراکز تربیتی به ویژه کودکستان ها، فرصت های زیادی جهت حرکات گوناگون، برای کودکان آماده سازند، و اسباب و وسای متنوع و بیشتر که کودکان را در بازی و به کار بردن اعضای گوناگون بدن کمک کنند در اختیارشان بگذارند. زیرا از این راه است که کودکان عضلات خود را تقویت کرده، مهارت های حرکتی گوناگون کسب می کنند.

دسته دوم: حرکاتی هستند که به عضلات کوچک بستگی دارند که از آن جمله «نوشتن» است. کودک عادی در چهار سالگی می تواند قلم یا قطعه گچی به دست گرفته خطوط نادرست ترسیم کند و علت آن، عجز او از تسلط بر عضلات کوچک است. وقتی که در 6 یا 5/6 سالگی به آموزشگاه وارد می شود، می تواند بنویسد ولی هنوز نظم و دقت لازم در نوشته های او مشاهده نمی شود، به کندی می نویسد و بیش از اندازه لازم به قلم فشار می دهد. به علاوه، هنگام انتقال از یک حرف به حرف دیگر، یا میان آغاز و انجام مقطع، بیشتر توقف می کند. روشی که در آموزش نوشتن پیش گرفته می شود اثر بزرگی در تحصیل این مهارت دارد.

رشد عقلانی:

آنگونه از فعالیت های فرد که مربوط به ادراک و فهم تشکیل مفاهیم و بررسی معانی کلی،‌ تفکر و تعقل و پیش بینی و استنتاج و تعیین هدف و انتخاب وسیله و اقدام به حل مسائل است جزء جنبه عقلانی شخصیت او قرار دارد. معمولاً مربیان بزرگ چه در گذشته و چه در زمان ما وظیفه عمده مدرسه را ایجاد رشد عقلانی در افراد می دانند. در گذشته سایر جنبه های رشد فرد مثل جنبه اجتماعی، عاطفی و بدنی مورد توجه مربیان نبود و جنبه عقلانی حیات فرد مجزا از سایر جنبه ها فرض می شد. معلم تصور می کرد که کار او تقویت قوای ذهنی شاگرد است. به نظر او تقویت قوای ذهنی از راه تمرین و تکرار موجبات رشد عقلانی شاگرد را فراهم می نمود. برای نیل به این منظور شاگردان مدارس مجبور بودند مطالب مشکل و غیرقابل فهم را فراگیرند و سطح محفوظات خود را بالا ببرند. در اینجا باید چند نکته را به خاظر سپرد اول اینکه جنبه های مختلف حیات انسان با هم ارتباط نزدیک دارند و در یکدیگر تأثیر می کنند، جنبه عقلانی از جنبه عاطفی یا اجتماعی و بدنی جدا نیست و تحت تأثیر این جنبه ها در دوره های مختلف زندگی قرار دارد. رشد اجتماعی یا عاطفی بچه در طرز یادگیری او مؤثر است و قدرت یادگیری فرد در سازگاری عاطفی و اجتماعی وی کمال تأثیر را دارد. نکته دوم این است که تقویت قوای ذهنی از راه تمرین و فراگرفتن مطالب مشکل با رشد عقلانی فرق می‌کند. در زندگی با افرادی برخورد می کنیم که راه حل مسائل و مشکلات عمده ریاضی را در ذهن دارند یا به آسانی می توانند مطالب پیچیده را به خاطر بسپاند ولی این عده در برخورد با مسائل زندگی، در اداره و کنترل اعمال خود، در انتخاب هدف و تهیه وسیله مناسب و در اظهار نظر صحیح و منطقی درباره امور مختلف عاجز می باشند.

بنابراین نباید تصور کرد که فراگرفتن مطالب پیچیده دلالت بر رشد عقلانی فرد دارد و یا تمرین و تکرار در مسائل علمی به طریقی که فعلاً در مدارس معمول است سبب رشد عقلانی می شود.

نکته سوم که تا اندازه ای با نکته دوم شباهت دارد این است که رشد عقلانی با کسب معلومات به طور کلی نیز فرق دارد. همانطور که فرا گرفتن مطالب مشکل غیر از رشد عقلانی است کسب معلومات در زمینه های مختلف و رشد عقلانی از هم جدا هستند، بدون تردید کسب معلومات اگر از صورت محفوظات خارج شود و در طرز فکر و عادات تمایلات و نظر افراد تغییرات اساسی ایجاد نماید در رشد عقلانی کاملاً مؤثر است. شاگردان مدارس اغلب معلومات لازم را از طریق خواندن یا گوش دادن به سخنان معلم کسب می کنند، ولی این معلومات لازم را از طریق خواندن یا گوش دادن به سخنان معلم کسب می کنند ولی این معلومات در طرز فکر  راه برخورد آنها به مسائل زندگی تغییری ایجاد نمی نماید و قوه قضاوت صحیح را در آنها رشد نمی دهد.

جنبه عقلانی حیات فرد از لحاظ تربیتی اهمیت خاصی دارد. معلم ضمن اینکه در زمینه عاطفی و اجتماعی به بچه ها کمک می کند باید در جریان تحصیل مراتب رشد عقلانی شاگردان باشد. احتیاجات اساسی بچه در زمینه عاطفی و اجتماعی غالباً در خانه یا در میان افراد گروه همسن تأمین می شود.

والدین یا افراد گروه همسن بیشتر به جنبه های عاطفی و اجتماعی بچه توجه دارند تا به جنبه عقلانی حیات او.

بنابراین معلم باید ضمن توجه به سایر جنبه هاتوجه کافی نسبت به رشد عقلانی بچه ها داشته باشد. بعضی از مربیان تعلیم و تربیت را عبارت از رشد قوه قضاوت صحیح می‌دانند. جان دیوئی فیلسوف و مربی عالیقدر آمریکایی تعلیم و تربیت را دوباره ساختن یا تجدیدنظر در تجربیات و تشکیل مجدد آنها می داند. در این دو تعریف جنبه عقلانی حیات انسان پایه و اساس تعلیم و تربیت فرض شده است. معلم می تواند از هر فرصتی برای تقویت جنبه عقلانی شاگردان استفاده کند و ضمن تدریس مطالب مختلف روح علمی یا قدرت قضاوت صحیح را در آنها پرورش دهد.

 

دانلود بررسی بررسی نقش مدرسه در رشد

سد وزنی (معماری)

سد وزنی (معماری)

سد وزنی یک سازه بتنی توپر است که به واسطه وزن خود در مقابل نیروهای وارده مقاومت می کند تا اواسط قرن نوزدهم سدهای بنایی بدون توجه به اصول طراحی ساخته می شدند

دانلود سد وزنی (معماری)

سد وزنی (معماری)
سد وزنی 
محور سد 
مقطع عرضی سد
ارتفاع سازه ای
ارتفاع هیدرولیکی
طول سد
ترازهای دریاچه
سیستم خنک کننده
تحقیق
جزوه
مقاله
پایان نامه 
پروژه
دانلود تحقیق    
دانلود جزوه
دانلود مقاله 
دانلود پایان نامه
دانلود پروژه
دسته بندی معماری
فرمت فایل doc
حجم فایل 396 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 74

سد وزنی (معماری)

 

تحقیق در مورد سد, مستلزم اطلاعات کاملی از نظر اقتصاد مهندسی زمین شناسی, لرزه شناسی, ژئوتکنیک, سازه, هیدرولیک, هیدرولوژی, هیدروالکتریک و… می‌باشد

 

کلیات تاریخچه 

سد وزنی یک سازه بتنی توپر است که به واسطه وزن خود در مقابل نیروهای وارده مقاومت می کند. تا اواسط قرن نوزدهم, سدهای بنایی بدون توجه به اصول طراحی ساخته می شدند. قدیمی ترین سد وزنی ثبت شده, سد وزنی الکانته در اسپانیاست که زمان ساخت آن بین 1579 تا 1594 می باشد.سد فورن (شکل1) که بین سالهای 1861 تا 1866 بر روی رودخانه لویر در 9 کیلومتری بالا دست سنت اتین فرانسه ساخته شد, شکل اولیه سدهای مدرن امروزی است. در سال 1855 تحقیقات سازیلی و دلوکره منجر به برقراری یک مقطع عرضی منطقی با مقاومتهای مساوی در ترازهای مختلف شد. نظریه نامبردگان بر مبنای اصول زیر قرار داشت:

الف: پایداری مقطع در مقابل واژگونی در حول لبه پایین دست

ب: پایداری در مقابل لغزش در امتداد صفحه پایه و درزهای افقی در ترازهای مختلف 

پ: قانون ذوزنقه برای تعیین تنشهای بهره برداری (روابط معمول مقاومت مصالح) 

 

 

فهرست 

 

- کلیات و تاریخچه    .................................................................................................................1                                    

2-تعاریف عمومی...........................................................................................................................2

محور سد ........................................................................................................................................2

مقطع عرضی سد ............................................................................................................................3

ارتفاع سازه ای .............................................................................................................................4 

ارتفاع هیدرولیکی ........................................................................................................................4

طول سد........................................................................................................................................4

ترازهای دریاچه .............................................................................................................................4

سد وزنی روی پی سنگی (پی غیر قابل نفوذ) و سد وزنی روی پی قابل نفوذ (مصالح دانه‌ای) ......5 

3-معیار برای انتخاب محل سد......................................................................................................6

4- درزها .....................................................................................................................................6

-درز انقباض عرضی ...................................................................................................................7

-بلوک ........................................................................................................................................7

-درز اجرایی افقی (در ارتفاع ) ..................................................................................................7

-درز انقباض طولی ...................................................................................................................7

5-سیستم خنک کننده بتن تازه ....................................................................................................8

 

نوع فایل: word

سایز:396 KB 

تعداد صفحه: 74

دانلود سد وزنی (معماری)

بررسی تئوری یادگیری و انواع آن

بررسی تئوری یادگیری و انواع آن

مقاله بررسی تئوری یادگیری و انواع آن در 50 صفحه ورد قابل ویرایش

دانلود بررسی تئوری یادگیری و انواع آن

تحقیق بررسی تئوری یادگیری و انواع آن
پروژه بررسی تئوری یادگیری و انواع آن
مقاله بررسی تئوری یادگیری و انواع آن
دانلود تحقیق بررسی تئوری یادگیری و انواع آن
پروژه
پژوهش
مقاله
جزوه
تحقیق
دانلود پروژه
دانلود پژوهش
دانلود مقاله
دانلود جزوه
دانلود تحقیق
دسته بندی علوم انسانی
فرمت فایل doc
حجم فایل 36 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 50

بررسی تئوری یادگیری و انواع آ



]مقدمه[

این متن بر دو نظریه اصلی تمرکز دارد. نظریه اول (H1) مربوط می شود به یادگیری درون سازمانی (intra - organizational learning)  که بر اثرات شاخصهای سازمان یادگیرنده در تأمین کنندگان بریتانیایی بر یادگیری سازمانی حاصله شان تاکید دارد.

نظریه (فرضیه) دوم (H2) در مورد یادگیری (بین سازمانی) است inter-organization learning که بر این مضوع تاکید دارد که شاخص های سازمان یادگیرنده بصورت برجسته ای از برخی اشکال ارتباط میان خودروسازان و تامین کنندگان حاصل می شود.

شاخص های سازمان یادگیرنده: کار سیستمی و یادگیری سیستمی – جریان آزاد افقی و عمودی اطلاعات

تعلیم و ترذبیت تمام نیروهای کاری – تفکر سیستماتیک و مدلهای ذهنی – سیستم پاداش یادگیری برای کارکنان بهبود مستمر کار – لابراتوارهای یادیگیری و آزمایش های ثابت – مدیریت مشارکتی و مدریت سلسله مراتبی نامتمرکز انعطاف پذیری شرکت – استراتژی و کارکنان – فرهنگ یادیگری

]2[-پادگیری سازمانی

سه نوع اصلی تئوری یادگیری: یادگیری فردی، تیم و سازمانی


2-1- انواع مختلف تئوریهای یادگیری

دیکشنری آکسفورد واژه «یادگیری» را چنی تعریف می کند: «بدست آوردن دانش یا مهارت بوسیله ترمین، مطالعه یا تفکر» ولی یادگیری یک فرد و یادگیری یک سازمان یکسان نیستند. بنابراین در ادامه به تشریح تئوری های یادگیری شخصی، یادگیری گروهی و یادگیری سازمانی می پردازیم:

2-1-1- تئوری یادگیری فردی:

تعریف ذکر شده در مورد یادگیری معمولاً در مورد یادگیری فردی بکار می رود. شناخته شده ترین و پرکاربردترین تعریف در مورد یادگیری فردی تعریفی است که هیلیگارد و باور (Hiligard & Bower) بیان می کند:

«ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ»

برای درک بهتر یادگیری فردی، سه رویه کلی تئوریهای یادگیری فردی ارائه می شوند:

(1)  تئوری یادگیری کلاسیک

(2)  تئوری یادگیری رفتاری (behaviounstic)

(3)  تئوری یادگیری معرفتی (Cegnitive)

(1) تئوری یادگیری کلاسیک. در قرن 19 مطرح شد. آن برروی دانش دریافتنی انسان از راه شنیدن متمرکز می شد و به فرآیند دریافت و کسب دانش می پرداخت.

گرچه تئوری یادگیری کلاسیک تنها بر درک گفتاری تمرکز داشت، تئوریهای جدیدی نیز توسعه پیدا کردند که آنها برروی تغییرات رفتارهای قابل مشاهده مطالعه می کردند.

(2) تئوری یادگیری رفتاری. در دهه های 1930 و 1950 نقش اصلی را بر عهده داشت. و آن زمان تمرکز تحقیقات روی تغییر رفتارهای مشاهده شده متمرکز بود. ولی در ارگانیسم یادگیری بعنوان یک جعبه سیاه عمل می کرد.

در یک مدل محرک – پاسخ، محققان در جستجوی قوانینی هستند که از تحریکات و پاسخهای مشاهده شده در ارگانیسم ناشی شده باشند.

سؤال اینست که آیا واکنش های معمول با انگیزه های مثبت قابل تغییر هستند.

رفتارشناسان درگذشته مورد انتقاد قرار گرفته بودند بدلیل غفلت از فرآیند درونی یادگیری.

رفتارشناسان جدید که سعی بر آن داشتند که این فرایند درونی و غیرقابل روئیت را با ساختار نظری شرح دهند تنها بصورت جزئی موفق به آدرس دهی این بخشها شدند.

(3) به کمک تئوری های ادراکی که مهمترین نمونه های آن «پیاگت» بود، دیدگاه جهبه سیاه در یادگیری موضوعات کنار گذاشته شو.

درنتیجه، آگاهی و فرآیند های درک درونی اشخاص، مورد تأکید و تقویت قرار گرفت.

توانایی عمل (کنش) بعنوان ساختار ادراک (توانایی های تفکر و حل مسئله) در فرد، مورد جستجو قرار گرفت. تئوری ادراکی پش زمینه ی علمی فوردی را شکل می دهد.

2-1-2- تئوری یادگیری تیمی:

طبق آنچه پاولوفسکی می گوید، یادگیری تیمی نقش حیاتی در انتقال دانش دارد. که با آن دانش یاگیری فردی به دانش سازمانی تبدیل یم شود و پس از آن نی تواند میان دیگر اعضای سازمان نیز به اشتراک گذاشته شود. سنگ (Senge) از این هم فراتر می رود و می گوید:

«اگر تیم ها نتوانند یاد بگیرند، سازمان نخواهد توانست یاد بگیرد»

این ادعا در این جای بحث دارد که تنها با یادگیری تیمی یادگیری سازمانی میسر می شود، که این نگاهی یکطرفه است. و این حقیقت را که فرد می تواند مستقیماً به کل سازمان یاد بدهد و می تواند دانشی را که از کانالهای مختلف ارتباطی بدست آورده توزیع کند، نفی می کند.

اگرچه این مورد ممکن است از دیدگاه دیگر بعنوان بهترین نوع انتقال دانش در شخص معرفی شود. دانش فردی و توانائی های فردی برای یادگیری با یادگیری تیمی درآمیخته که آن کوچکترین واحد سازمانی را در یادگیری سازمانی شکل می دهد.

کارایی به شاخصهای یادگیری فردی وابسته است.

یادگیری تیمی، نقش اصلی را در تبدیل و انتقال یادگیری فردی به یادگیری سازمانی ایفا می کند.

2-1-3- تئوری یادگیری سازمانی:

یکی از نخستین تعاریف یادگیری سازمانی توسط آرگریس (Argyris) ارائه شده که او تنها برروی فرآیند متمرکز شده:

«یادگیری سازمانی یک فرآیند کشف و تصحیح خطاست»

یکسال بعد آرگریس و شاون (Schon & Argyris) تعریف ذیل را ارائه کردند که در آن یادگیری فردی و دانش سازمانی لحاظ شده است:

«یادگیری سازمانی زمانی تحقق پیدا می کند که اعضای سازمان بعنوان عوامل یادگیری در سازمان عمل کنند به تغییرات داخلی و خارجی محیط سازمان پاسخ دهند، خطاها را کشف و تصحیح کنند و نتایج پیشگیری هاشان را در غالب تصاویر شخصی درآورده و در سازمان به اشتراک بگذارند.»

دانکن و ویز (DunCan و Weiss) یک تعریف فشرده تر را ارائه کرده اند که این تعریف هم روی فرآیند تمرکز دارد، هرچند صراحتاً شامل اشخاص نمی شود ولی به دانش سازمانی اشاره می کند:

«یادگیری سازمانی در اینجا بعنوان فرایندی در داخل سازمان تعریف می شود با دانش در باره ارتباط بین عمل نتیجه و تاثیر محیط برروی این روابط»

فیول و لایلس (Lyles & Fiol) تعریف زیر را پیشنهاد می کنند:

«یادگیری سازمانی عبارتست از فرآیند بهبود فعالیت بوسیله دانش و درک بهتر» این تعریف دانش سازمانی را دربر می گیرد ولی در آن افراد بعنوان یادگیری مطرح نمی شوند. این تعریف محدودیتی را برای یادگیری سازمالنی ایجاد می کند که مطابق آن یادگیری سازمانی تنها زماین روی می دهد که فعالیتها و کارها بهبود یافته باشند و نه زمانی که دانش سازمان دچار تغییر شده باشد.

استیتا (Stata) تعریف دیگری دارد که تاکیدش روی دانش سازمانی است:

«ابتدا» یادگیری بوسیله به اشتراک گذاشتن بینش ها، دانش و مدلهای ذهنی اتفاق میفتد در دوم، یادگیری برروی دانش و تجربیات گذشته بنا می شود.»

استیل (Staehle) تعریفی بر مبنای دانش و شامل سیستم های یادگیری ارائه می دهد:

«یادگیری سازمانی یک توسعه (بیشتر) بر مبنای دانش است که آن با تمامی اعضای سازمان به اشتراک گذارده شده. یک تفاوت بنیادی میان سازمان و افراد اینست که سازمانها کم و بیش بعنوان سیستمهای یادگیری مستقل از فرد توسعه می یابند.

این موضوع ممکن است براحتی مورد سوء تفاهم قرار بگیرد که یادگیری سازمانی می تواند بدون تاثیر متقابل میان سازمان و شخص اتفاق بیافتد.

این نکته در اینجا قابل ذکر است که سیستم های با قاعده (formal) لازمه ی یادگیری سازمانی نیستند و یادگیری سازمانی می تواند در روشهای (informal) نیز بوقوع بپیوندد.

پاولوفسکی (Pawlowsky) تلاش کرد که یک تعریف مرکب بی قاعده از تعارف متفاوت موجود ارائه دهد:

-3-2- یادگیری‌ دو حلقه‌ای‌ یا یادگیری‌ متغییر

آرگریس‌ وشون‌ دومین‌ سطح‌ یادگیری‌ سازمانی‌ را یادگیری‌ دوحلقه‌ای‌ (double-loop learning)می‌نامند که‌ می‌تواند یادگیری‌ (change learning) نیز گفته‌ می‌شود.

یادگیری‌ دوحلقه‌ای‌ زمانی‌ رخ‌ می‌دهد که‌ مقادیر حاکم‌ پرسیده‌ شده‌ و تغییر کند، زیرا تنظیمات‌ فرآیندیادگیری‌ با فرآیند تک‌ حلقه‌ای‌ هیچگاه‌ مافی‌ نبوده‌ اسنت‌. بنابراین‌، مقادیر حاکم‌، معیارهای‌ اساسی‌سیاستها و اهداف‌ سازمان‌ اصلاح‌ می‌شوند، که‌ آنها فعالیتها را بسوی‌ یک‌ صورت‌ ممکن‌ متفاوت‌ هدایت‌می‌کنند. (شکل‌ 3-2)

این‌ مسئله‌ که‌ کدام‌ تئوری‌ جدید پذیرفته‌ شده‌، اغلب‌ بستگی‌ به‌ این‌ دارد که‌ در یک‌ سازمان‌ چه‌ ایده‌رقابتی‌ وجود دارد. در همه‌ موارد، توانایی‌ حل‌ مسئله‌ یک‌ سازمان‌ مانند افزایش‌ مداوم‌ یادگیری‌دوحلقه‌ای‌ است‌ که‌ رخ‌ می‌دهد. از این‌ رو، یادگیری‌ دوحلقه‌ای‌ را یک‌ حلقه‌ای‌ اصلاح‌ کننده‌ (تعدیل‌کننده‌) نیز می‌توانیم‌ بگوییم‌.

طبق‌ نظر استل‌ (Staehle) حل‌ مسئله‌ متناوب‌ بشرطی‌ شانس‌ پذیرفته‌ شدن‌ دارد که‌ اعضای‌ سازمان‌ باورکنند که‌ بوسیله‌ آن‌ می‌توانند بسیار آسانتر به‌ اهدافشان‌ برسند.

شانس‌ برای‌ تغییر در نمونه‌ به‌ اندازه‌ی‌ اختلاف‌ میان‌ نتایج‌ خواسته‌ شده‌ و نتایج‌ واقعی‌، افزایش‌ پیدامی‌کند. این‌ بدان‌ معنی‌ است‌ که‌ اگر یادگیری‌ تک‌ حلقه‌ای‌ به‌ اندازه‌ کافی‌ برای‌ رسیدن‌ به‌ اهداف‌ یاحداقل‌ اهداف‌ طولانمی‌ نبود، مقادیر حاکم‌ در قالب‌ یادگیری‌ دوحلقه‌ای‌ تغییرز می‌کنند.

هر دو نوع‌ یادگیری‌ سازمانی‌ می‌تواند بوسیله‌ی‌ یادگیری‌ ثانوی‌ تحلیل‌ شود.

2-3-3- یادگیری‌ ثانوی‌ یا یادگیری‌ یادگیری‌ (Deutero - Learning)

]زیرنویس‌: کلمه‌ "Deutero" از کلمه‌ یونانی‌ "Seutepos" آمده‌ بمعنی‌ «دومین‌» است‌[

]زیرنویس‌: هدبرگ‌ (Hedberg) و اولریخ‌ (Ulrich) در کارهایشان‌ یادگیری‌ دوحلقه‌ای‌ و یادگیری‌ ثانوی‌را یکسان‌ درنظر گرفته‌اند که‌ صحیح‌ نیست‌[

سویمن‌ و بالاترین‌ سطح‌ یادگیری‌ سازمانی‌ در مدل‌ یادگیری‌ سازمانی‌ آرگریس‌ و شون‌ یادگیری‌ ثانوی‌است‌ که‌ می‌تواند یادگیری‌ یادگیری‌ نیز گفته‌ شود.

یادگیری‌ ثانوی‌، بعنوان‌ فرت‌آیندی‌ تعریف‌ می‌شود که‌ در آن‌ یادگیری‌ تک‌ حلقه‌ای‌ و یادگیری‌ دوحلقه‌ای‌مورد توجه‌ قرار گرفته‌ (زیر نظر بوده‌) و بوسیله‌ حداقل‌ یک‌ مشاهده‌ کننده‌ منعکس‌ می‌شود.

یادگیری‌ ثانوی‌ یادگیری‌ و بهبود فرآیند یادیگیری‌ سازمانی‌ را در سطح‌ تک‌ حلقه‌ای‌ و (یا) دوحلقه‌ای‌ممکن‌ می‌سازد.

انعکاس‌ کامل‌ زمینه‌ی‌ یادگیری‌، رفع‌ موانع‌ یادگیری‌ و افزایش‌ مکانیسم‌های‌ پشتیبان‌ یادگیری‌ برای‌یادگیری‌ سازمانی‌ موفق‌ ضروری‌ است‌.

آگریس‌ و شون‌ اعتراف‌ می‌کنند که‌ یادگیری‌ سازمانی‌ معمولاً به‌ یادگیری‌ تک‌ حلقه‌ای‌ محدود شده‌ و بایادگیری‌ دوحلقه‌ای‌ درگیر نمی‌شود. آنها همچنین‌ می‌گویند یادگیری‌ ثانوی‌ غالباً برای‌ بازتاب‌ در موردیادگیری‌ تک‌ حلقه‌ای‌ مورد استفاده‌ قرار می‌گیرد و نه‌ دو حلقه‌ای‌.

یک‌ کاربرد عملی‌ سه‌ سطح‌ متفاوت‌ یادگیری‌ می‌تواند سازمانهای‌ اروپایی‌ باشند که‌ خرابی‌ها و ضایعات‌زیادی‌ در محصولاتشان‌ یافت‌ می‌شود.

2-7-3- چرخه های یادگیری پیشرفته با حافظه

سومین گروع چرخه های یادگیری پیشرفته با حافظه گفته می شوند، زیرا هم عمل و یادگیری سازمانی و هم فردی را دربر می گیرند، این گروه همچنین شامل دانش سازمانی نیز می شوند.

مولر – استرونس (Muller-Strevens) و Pautzke مدلی ارائه کرده اند که شامل گامهای کسب دانش است. فرآیند یادگیری با یک «عمل» که بسو.ی یادگیری فردی هدایت می کند انجام می گیرد که بر مبنای «تجربه»‌ فردی یا احساس تفاوت در محیط است.

در طول فرآیند «یادگیری جمعی» دانش فردی تبدیل به دانش سازمانی میشود.

این مدل یک ضعف آکار دارد و آن اینست که همانطور که تجربه در تیم نمی تواند بدست آید یادگیری هم بطور فردی اتفاق نمی افتد.

مدلی که بوسیله ی نوناکا و تاکوچی ارائه شده «مدل فرآیند خلق دانش سازمانی پنج فازی» گفته می شود. مدل بر پایه ی مارپیچ خلق دانش سازمانی بنا شده است.

که از دو بعد استفاده می کند: معرفت شناسی epistemological و وجودشناسی ontological

جنبه ی معرفت شناسی، تفاوت میان دانش تلویحی و دانش آشکار را بعنوان مشخصه ی کلیدی دارد. و شامل حرکت میان روشها و سبکهای متفاوت تبدیل دانش است.

این با مد (1) اجتماعی سازی (Socialization)شروع می شود (پی سازی) امتداد می یابد با (2) برونی سازی (Externalization)  (گفتگو یا بازتاب جمعی) سپس (3) ترکیب (Combination) (مرتبط کردن دانش آشکار) و پایان می یابد با (4) میانی سازی (internalization) (یادگیری با عمل) و در اینجا هرچه می تواند از سر گرفته شود.

جنبه ی وجودشناسی بمعنی سطح مختلفی است که خلق دانش در آن بوقوع می پیوندد، از فرد به گروه و به سامان، و حتی درون سازمانی. (که می توانند بعنوان یک سطح فردی جدید دیده شود)


فهرست مطالب

 

مقدمه ۵
۲-یادگیری سازمانی ۵
۲-۱- انواع مختلف تئوریهای یادگیری ۶
۲-۱-۱- تئوری یادگیری فردی ۶
۲-۱-۲- تئوری یادگیری تیمی ۸
۲-۱-۳- تئوری یادگیری سازمانی ۹
۲-۲- یاتدگیری درون سازمانی و یادگیری سازمانی ۱۴
۲-۲-۱- یادگیری سازمانی ۱۵
توسعه ی یک بیک ۱۶
۲-۲-۲- یادگیری درون سازمانی ۱۸
۲-۳- سه سطح یادگیری سازمانی ۲۱
۲-۳-۱- یادگیری تک حلقه ای و یادگیری تنظیمی ۲۲
۲-۳-۲- یادگیری‌ دو حلقه‌ای‌ یا یادگیری‌ متغییر ۲۴
۲-۳-۳- یادگیری‌ ثانوی‌ یا یادگیری‌ یادگیری‌ (Deutero – Learning) 25
2-4- فاکتورهای‌ اولیه‌ی‌ یادگیرزی‌ سازمانی‌ ۲۶
۲-۴-۱- فرصتها بعنوان‌ فاکتورهای‌ اولیه‌ برای‌ یادگیری‌ سازمانی‌ ۲۷
۲-۴-۲- تهدیدیها بعنوان‌ فاکتورهای‌ اولیه‌ برای‌ یادگیری‌ سازمانی‌ ۲۷
۲-۴-۳- اشخاص‌ بعنوان‌ فاکتورهای‌ اولیه‌ یادگیری‌ سازمانی‌ ۲۸
۲-۵- فاکتورهای‌ بازدارنده و تحریک‌ کننده‌ یادگیری‌ سازمانی‌. ۲۸
۲-۵-۱- فاکتورهای‌ تقویت‌ کننده‌ یادگیری‌ سازمانی‌ ۲۸
(۲) تنوع‌ در تفکرات‌ (Thinking in alternatives) 30
(3) ترویج‌ و گسترش‌ آزمایش‌ (Promoting of experimentation) 31
2-5-2- فاکتورهای‌ مانع‌ یادگیری‌ سازمانی‌ ۳۲
۲-۶- حافظه‌ سازمانی‌ (Organizational Memory) 34
2-6-1- دیدگاههایی‌ در مورد حافظه‌ سازمانی‌ ۳۴
۲-۶-۲- تعریف‌ حافظه‌ سازمانی‌ ۳۷
۲-۷-۱- چرخه‌های‌ اولیه‌ی‌ یادگیری‌ سازمانی‌ ۳۹
۲-۷-۲- چرخه‌های‌ پیشرفته‌ یادگیری‌ سازمانی‌ ۴۱
۲-۷-۳- چرخه های یادگیری پیشرفته با حافظه ۴۳
۶-۲-۱- بحث و انتخاب فلسفه تحقیق ۴۷
۶-۲-۲- بحث و انتخاب روش تحقیق ۵۱
۶-۳- روش تحقیق تجربی ۵۳
۶-۳-۱- رویه تحقیق اولیه ۵۳
۶-۳-۲- مصاحبه های اکتشافی با تامین کنندگان قطعات خودرو ۵۴
۶-۳-۳- بررسی پرسشنامه ۵۴
۶-۳-۳-۱- تشریح فرضیه ی اول ۵۴
۶-۳-۳-۲- تشریح فرضیه دوم ۵۶
۶-۳-۳-۳- عملیاتی کردن موارد و طراحی پرسشنامه ۵۷
۶-۳-۴- مصاحبه های ژرف نگر با تامین کننده های منتخب ۵۸

 

 

دانلود بررسی تئوری یادگیری و انواع آن